مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
در چـشمهـای تو خـدا را دیـد مولا با تو به خود بر خلق میبالـید مولا در خانهای که خشت خشتش از بهشت است بـوی خـدا را از تو میبـوئـید مولا از چشمۀ فیض شما ای کـوثـر ناب هر روز جام عـشق مینوشید مولا با اشکهایت اشک او میشد سرازیر با خـنـدههایت زود میخـنـدید مولا آن روز وقتی پشت در رفتی ندیدی از غیرتش بر خویش میپیچید مولا پشت خدا خم شد ز بار غصه وقتی از درد بـازوی تو میلـرزیـد مـولا جبریل با خیل ملائک روضه خوانت وقـتی به قـبر تو لحـد میچـید مولا وقتی که سر میکرد زینب چادرت را او را میـان گـریه میبـوسیـد مـولا امروز بر خاک مزارت اشک مهدی ست دیـروز بر قـبـر تو مـینـالـیـد مولا |